محل تبلیغات شما



خدا بیامرز با ملچ مولوچ غذا میخورد میگف نمیتونم بخورم ک

میخوابید خرو پف میکرد بیدار میشد میگف نمیتونم بخوابم که

پفک میگرفتیم واسش میگف نه ضرر داره ،ما میخوردیم و اون نگا میکرد همش دهنشو ملچ ملوچ میکرد بعد میگف یدونم بدید من بخورم ،نفسیم گِتدی

 

خیلی دلتنگتم ننه. حتی دلتنگ بوی دسشویی ک بعده دسشویی رفتنت میدادی.

ازت میپرسیدیم خوبی؟میگفتی نه بابا دارم میمیرم، یه بار نشد بگی خوبی.منم میگفتم از وقتی ک چشم وا کردمو تورو دیدم گفتی داری میمیری( بعد توو دلم میگفتم تا مارو نکشی نمیمیری ننه)

ولی ایندفه واقنی مردی و من هنوز توو شوکم و باورم نمیشه


با خنده های تمسخرآمیز بهم کف فسیل زنده ای میشی ک فقط کنکور میده

 

اومدم بیرون یه ماشینی کم موند روخط عابر پیاده بزنه بهم و دستاشو ت داد و با عصبانیت یه چیزایی گف ک رفتم نزدیک شیشه ماشینش شیشه رو کشید پایین بهش گفتم کووووووودن ابلههههه نمیبینی خط عابر پیادست؟و وظیفته ک نگه داری؟

 

خیلی پشیمونم

ولی این بی ادبیه من، ب گرد پای اون تخریب شخصیتی ک اون معلم کردو بهم اونجوری گف ،همکاراشم با مسخره خندیدن نمیرسه


اعصااااابم خرررررد میشه وقتی میبینم همه همسناش درشت و تپل و قد بلندن و این ثابت مونده

من همسن این بودم عین گاااااو میخوردم ،مامان گوشت میپخت واسه خورشت میومد میدید گوشتی نمونده، دو کیلو شیر توو دوروز تموم میکردم، شدم ۱۶۲ ۳ سانت.

این میخواد چی بشه

وقتیم میخواد تهدیدم کنه میگه غذامو نمیخورما :|


از دوره دبیرستان به بعد خیلی وحشی شدم

طوری ک به هر طعنه، حرف بد، ک باب میلم نبود زود عکس العمل نشون دادم. زود وحشی بازی دراوردم. حرف ناحق نمیزنم (۹۰ درصد اینطور بودم) ولی وقتی یکی برعکس من عمل میکنه زود از کوره در میرمو دعواش میکنم.

منطقی حرف میزنم .اگه یکی بفهمه انگار وظیفشو انجام داده، اگه نفهمه دلم میخواد جرش بدم

بعضی وقتا (هفته ای شاید ۳ روز) دلم میخواد دعوا کنم و طرف مقابلمو کتک بزنم.

توو خونه موندنم این حس رو بیشتر میکنه

من آدمی نیسم توو خونه بمونم. اگه یه آدم معمولی از یه کار تکراری ۱۰ تا بدش بیاد من ۵۰ تا بدم میاد و اذیتم میکنه(آدم معمولی میتونه خوده معمولیم باشه وقتی کوچیکتر بودم)

صبر و تحملمم خیلی کمه.

امشب دوس داشتم داداشمو تا دستم یاری میکنه بزنم.یکی زدم. مامانم دعوا کرد اومدم کنار.چرا؟؟چرا اینطوری شدم؟

 

در نهایت باید بگم به یه روانپزشک و روانشناس نیاز دارم‌بدون این ک خونوادم بدونن!! 


به بابا گفتم یادمه از بچگی هیچکار خاصی واسم نکردی ،توو طول این ۲۳ سال دو ترم شهریه و هزینه دانشگاهمو دادی که بعدش زنگ زدی گفتی بیا شهرخودمون یه رشته بدون کنکور بخون که هزینت کمتر بشه ولی همیشه باعثو بانی موفقیت بچه مردم بودی

ناراحت شد. غر زد ک آره هیچکاری نکردم خوردی خوابیدی هرکاری خواستی کردیم بعد میگی هیچ کاری نکردم

گفتم خب خوردن خوابیدنو ک میگی شما خودت بچه خواستی 

و بیشتر ناراحت شدو از خونه رف


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها